بعضی از کشورها در حالی که هیچ گونه تمدنی نداشته اند و یا دارای تمدن بزرگی نبوده اند  با توجه به رسانه هایی که در اختیار دارند چنان از تمدن و نداشته خود صحبت می کنند که هر کس نداند فکر می کند اولین منشور حقوق بشر را مثلاٌ ایسان نوشت نه کورش بعد ما در ایران داشته هایمان را نفی می کنیم و اصرار داریم بگوییم کورش نبوده است و یا سعدی و حافظ و فردوسی هیچ کمکی به به فرهنگ و تمدن نکرده اند

البته این افراد این اصل را فراموش کرده اند که گذشته چراغ جاده تاریک آینده است

ویا قومیتها و پتانسیل فرهنگ و خورده فرهنگ آنها را نفی می کنند و یا در حال نابود کردن فرهنگ و نمادهای آنها هستند ولی از انطرف در حرف انتظار دارند جوانان دچار پوچ گرایی نشده و دست به دامن فرهنگ و تمدن اومانیستی غرب نشوند.ژاپن با استفاده از فرهنگی که در بین سامورایی ها رواج داشت و استفاده از پتانسیلی که آن فرهنگ در جهت کار و پشتکار و استقلال داشت به پیشرفت دست یافت.

ولی می بینیم که حتی در ایران به مرور عرق ملی و وطن دوستی تمایل به استقلال  در حال نابودی است و این عرق فقط در بین بعضی اقوام هنوز زنده است که امیداریم با زنده نگه داشتن این اقوام وفرهنگ آنها ایران مستقل و پیشرفته باشد.

ویا بعضی دوستان در نوشته های خود وکتابهایشان و یا در سخنرانی هایشان چنان به جهانی شدن می تازند ولی در عمل خود در حال آماده کردن بستر جهانی شدن هستند یعنی همان نابود کردن فرهنگهای ملی و قومی راه را برای جهانی شدن فراهم می کنند.

نمونه های تناقض رفتار و گفتار با عمل ایرانیان به خصوص مسیولین بسیار است.