انفعال ایران در برابر آذربایجان شوروی(به مناسبت شهادت مظلومانه سرباز خرم آبادی شهید حاتم پور)

به مناسبت شهادت مظلومانه شهید اکبر حاتم پورسرباز ۱۸ ساله اهل خرم آباد که به طور ناجوانمردانه توسط ترکهای آذربایجان شوروی دستگیر و سپس تیرباران شد.به گزارش خبرگزاری مهر به گفته شاهدان مرزبانان کشور جمهوری آذربایجان پس از دستگیری این سرباز و برخلاف عرف و قوانین بین المللی، اخلاقی و انسانی وی را از فاصله چند متری به رگبار می بندند و در مقابل دیدگان مرزبانان پاسگاه فیروز آباد به شهادت می رسانند.

به راستی چرا انفعال ؟

بعد از اینکه قفقاز  زمانی قسمتی از ایران بوده است و به خیانت سردمداران قاجار از ایران جدا شد.و بعد از فروپاشی شوروی کشوری به نام آذربایجان در شمال ایران تاسیس شد که از همان ابتدا تاسیس آن همراه با شیطنت برای ایران بوده است چرا که اسم دو استان شمال غربی ایران نیز آذربایجان بوده است این نامگذاری آذربایجان شوروی از همان ابتدا معلوم بوده است که به ایران و این قسمت از خاک ایران چشم داشت دارد که متاسفانه هیچ اعتراضی از سوی ایران نداشت.

بعد نیز که این کشور تاسیس شد و تثبیت شد ما به عینه می بینیم که این کشور در کتابهای درسی خود و در نقشه هایی که چاپ کرده است محدوده خاک خود را تا زنجان کشیده است که باز هم هیچ واکنشی نداشته است.

این را بنده خود به عینه در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران و در غرفه کنسولگری این کشور دیدم.

و در پستی تحت عنوان http://ostanebakhtiari.blogfa.com/9002.aspx

سیاست انفعالی وزارت خارجه در برابر ترکهای آذربایجان( شوروی)آیا این انفعال عمدی است؟

بنده به این موضوع اعتراض کردم.

الان نیز که این کشور و سردمداران این کشور مجعول به تهدیدو قتل شیعیان می پردازند و مساجد را تخریب می کنند و چهره کریه خودشان را نشان می دهند.

دشمنی اینها با ایران و ایرانی مدتهاست که ادامه دارد و اینها دست به بسیاری از اقدامات خصمانه می زنند که متاسفانه هیچ واکنش جدی از ایران را در پی ندارد.

وبلاگ استان بختیاری شهادت سرباز ایران و این غیورمرد ایرانی را به خانواده شهید حاتم پوذ تسلیت عرض می کند.امیدواریم با واکنش مناسب نه فقط احضار سفیر بلکه اقدامات جدی تر ایران به این گونه اقدامات خصمانه این کشور کوچک دیگر شاهد تحقیر ایران و کشته شدن فرزندانمان نباشیم.

اخبار مرتبط:

http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=1439203

http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=1438994

 

 

نگاه رهبری به مساله قومیتها


آیا با این دید باز رهبری دیگر مشکلی خواهد بود؟

آیا دیگر تبعیضی بین قومیتها در ایران وجود خواهد داشت؟

آیا بیکاری در ایران در بعضی مناطق سر به فلک می کشید؟

آیا دغدغه ای دیگر برای ما می ماند که هویتمان را حفظ کنیم؟

آیا نباید نگاه رهبری نگاهی نهادینه شود؟

آیا نباید به ارزشهای قومی احترام گذاشت؟

تا کسی به خود جرات ندهد بختیاری وهویتش را حذف کرده و تلاشهای ارزشمند بختیاری ها را در مشروطه را به عنوان یک ارزش قوم بختیاری زیر سوال ببرد؟

پیشنهاد می کنم مطلب زیر را تا آخر مطالعه کنید

متاسفانه هم اکنون رویه ای شکل گرفته است که  پافشاری برای حفظ سنن و فرهنگ و هویت یک قوم را قوم گرایی(منفی) تعریف کرده و بار منفی به آن می دهند و یک عده  را از قوم گرایی نفی کرده و به خاطر اینکار و و تلاش در جهت حفظ هویت آنها را را  به قوم گرایی متهم می کنند البته هر نوع قوم گرایی که باعث خدشه دار شدن حفظ یکپارچگی ایران و سرزمین ایران و همچنین هر گونه تلاش در جهت حذف قومیتها و حذف هویت آنها  شود از نظر این وبلاگ مورد قبول نیست.رهبر معظم انقلاب معتقد است که تنوع قومي در ايران -به دليل وجود مؤلفه‌هاي حقيقي همبستگي ميان اقوام و قرار گرفتن هويت قومي به عنوان جزء لاينفك هويت ملي-يك فرصت قلمداد مي‌شود.پس هرچه مؤلفه‌هاي هويت قومي با توجه به هويت ملي تقويت شود، هويت و همبستگي ملي نيز تقويت خواهد شد.
دراین قسمت اینجانب بعضی نقطه نظرات رهبری را که در سفر به کرمانشاه ایراد فرمودند درج می کنم.و می بینیم که رهبری نیز در برخورد با مساله قومیتها حرف دل ما را زدند.ایشان از عدم تبعیض بین قومیتها و اینکه نگاه به قومیتها باید برابر و یکسان باشد حرف زدند . در این مطلب می بینیم که نقطه نظرات رهبری و عمل به این نقطه نظرات توسط دولتمردان و باعث می شود که قومیتها احساس تبعیض نکنند .و عمل و نگاه به ایران از طریق نگاه رهبری می تواند بسیاری از مشکلات قومیتها را حل کند.رهبری معتقد است نظام نباید به قومیتها نگاه تبعیض آمیز داشته باشد و نگاه نظام باید بر خلاف نگاه رژیم طاغوت باشد و قومیتها را فرصتی برای رشد ایران دانسته اند.
متاسفانه می بینیم که نگاه دولتمردان ایران به قومیتهای ایران و مناطق مختلف ایران نگاهی همراه با ترس و تبعیض است.ما آمار وحشتناک بیکاری در استانهای مختلف را در مطلب قبلی آورده ام.به نظر شما با نگاه رهبری به این مسائل آیا دیگر مشکلی وجود خواهد داشت.آیا رهبری معتقد به حفظ هویتها نیستند.
يادداشت زير که توسط سایت الف منتشر شدبه بررسي نگاه حضرت آيت‌الله‌العظمي خامنه‌اي رهبر معظم انقلاب به مسأله‌ي قوميت‌ها مي‌پردازد. 

از منظر رهبر معظم انقلاب، «خودفراموشى» - به معنى فراموش كردن هويت خود- امري خطرناك است كه وجود آن در ادبيات سياسي يك كشور، به ذلت و خواري مردم آنكشور مي‌انجامد. اگر «قوم و ملتى هويت و تاريخ و فرهنگ و زبان خود را فراموش كنند، كه نتيجه‌ى آن، ذلت و بدبختى اين قوم خواهد بود.» اهميت «هويت جمعي» به قدري است كه «با برخوردارى از آن، هر كشور مى‌تواند از همه‌ي امكانات خود براى پيشرفت و موفقيت استفاده كند. اگر اين احساس هويت جمعى وجود نداشته باشد، بسيارى از مشكلات براى آن مجموعه پيش مى‌آيد و بسيارى از موفقيت‌ها براى آنها حاصل نخواهد شد؛ يعنى پاره‌اى از موفقيت‌ها در يك كشور، جز با احساس هويت جمعى به دست نخواهد آمد..»رهبر معظم انقلاب مؤلفه‌هاي «هويت ملي ايرانيان» را از دامنه‌ي مليت فراتر دانسته و هويت جمعى و ملى ملت ايران را «نظام اسلامى» معرفي مي‌كنند. اهميت اين هويت جمعى به اين است كه هم در مقياس ايرانى داراى بازده و تأثير است، هم در مقياس اسلامى چنين تأثيرى دارد و هم در مقياس جهانى مؤثر است؛ «يعنى چيزى كه ديگر مليت‌ها هيچ‌كدام اين‌ها را ندارند؛ يك چيز فراملى است..»مسأله‌ي ديگر در اين زمينه «رابطه‌ي هويت ملي با ديگر هويت‌هاي فرد در جامعه» مانند «هويت قومي» است. برخي با تعريف مليت بر مبناي قوميت و ناسيوناليسم علاوه بر محدوديت‌هايي كه بر فرد وضع مي‌‌كنند، ديگر هويت‌هاي هم‌سطح او را نيز نفي مي‌كنند. در حالي كه در انديشه‌ي آيت‌الله‌العظمي خامنه‌اي، هويت ملي بر ديگر هويت‌هاي فردي اولويت دارد و اقوام ايراني افتخار مي‌كنند كه فرزند ايران اسلامي هستند: «همه‌ى اقوام ايرانى به ايران و جمهورى اسلامى علاقه‌مندند و ايران را ميهن خودشان مى‌دانند. [...] اقوام ايراني مسلمانند و به اين آب و خاك دلبسته‌اند؛ عزت و رفاه خودشان را در ايران سربلند و آزاد مشاهده مي‌كنند...»

ويژگي‌هاي مشترك اقوام ايراني
مهم‌ترين ويژگي‌هاي اقوام ايراني را بايد در مؤلفه‌هاي مشترك جست‌وجو نمود تا بتوان آنها را در قالب يك هويت واحد به نام ملت پذيرفت. تاريخ، جغرافيا، سنت‌ها و فرهنگ مشترك ميان اقوام ايراني، از جمله محورهاي اساسي وحدت‌آفرين ميان اين اقوام است.تاريخ و دغدغه‌هاي سياسي مشترك در كنار سرزمين و حكومت مشترك باعث مي‌شود تا اين اقوام در برابر هر هجمه‌اي به كشورشان به دفاع از آن برخيزند. رهبر معظم انقلاب با اشاره به مقاومت جانانه‌ي اقوام گوناگون كشورمان در سال‌هاي دفاع مقدس مي‌فرمايند: «نوبت دفاع مقدس هم كه مى‌رسد، جنگ هشت ساله‌ى ما، مردم همين گونه از همه جا شركت مى‌كنند؛ همه شهيد مى‌دهند؛ همه براى خدا وارد ميدان مى‌شوند و همه حول يك احساس وظيفه‌ى مشترك، اقدام مى‌كنند.»?
از ديگر مصاديق وحدت اقوام ايراني در دفاع از اعتقادات و نظام اسلامي خود، مي‌توان به حضور در راهپيمايي‌هاي سراسري ?? بهمن و «روز قدس و اظهار شعارهاي واحد در اين زمينه و حضور گسترده در انتخابات» اشاره كرد.

دين؛ عامل حقيقي وحدت
در ادبيات رايج علوم اجتماعي، معمولاً دين و به‌ويژه اسلام يكي از عوامل ضد وحدت براي يك جامعه محسوب مي‌شود.چنين رويكردي ناشي از زاويه‌ي نگاه آنان به دين است. در مقابل اين نگاه، رهبر انقلاب دين را «عامل حقيقي وحدت» درجامعه‌ي ايراني توصيف مي‌كنند و ديگر عوامل وحدت مانند فرهنگ، سنت‌ها و حتي زبان فارسي را با وجود عامل دين معنادار مي‌دانند. ايشان مي‌فرمايند: «عده‌اى سعى مى‌كنند اهميت عامل پيوند مستحكم دل‌هاى ملت ايران، يعنى ايمان اسلامى را كم كنند؛ نه، كشور و ملت يكپارچه است؛ البته يكپارچگى‌اش به خاطر تاريخ و جغرافيا و سنت‌ها و فرهنگ است، اما عمدتاً به خاطر دين و مسأله‌ى رهبرى است كه اجزاى اين ملت را به هم وصل كرده و همه احساس يكپارچگى مى‌كنند.»

اقوام ايراني و رژيم پهلوي
با نگاهي به عملكرد رژيم پهلوي در خصوص اقوام، شاهد يك نوع سياست «بي‌تفاوتي»،«رهاشدگي» و «بيگانگي» نسبت به اقوام هستيم.اين سياست در عملكرد رژيم در توسعه‌ي مناطق قومي و توجه به سطح سواد مردم و مقوله‌ي امنيت كاملاً مشهود است.رهبر معظم انقلاب در ديدار با مردم كردستان به سياست‌هاي رژيم پهلوي اشاره مي‌كنند:«يك سياست خبيثى از دوران طاغوت بر كشور حاكم بود و آن عبارت بود از بيگانه دانستن اقوام گوناگون.كُرد بيگانه بود.بلوچ بيگانه بود. ترك بيگانه بود. عرب و تركمن بيگانه بودند. اين‌ها را بيگانه حساب مي‌كردند.در عملكرد آنها هم اين معنا مشهود بود.شما ببينيد در دوران طاغوت، در اين استان نه كار عمرانىِ درستى انجام گرفته است، نه كار فرهنگى درستى انجام گرفته است؛ رسيدگى نمي‌كردند و كارى نداشتند.در اين استان، كارهاى عمرانى در دوران طاغوت در حد صفر بود؛ كارهاى فرهنگى هم همين‌جور.]...[طاغوت نمي‌خواست مردم كرد، اين مردم بااستعداد و اين مردم داراى هوش و ذكاوت، باسواد بشوند.فقط درصد استانى با اين خصوصيات و با اين كيفيت، باسواد بود!آن كار عمرانى‌شان، اين هم كار فرهنگى‌شان!نگاهشان نسبت به اين استان، نگاه شيطنت‌آميز و غلط بود.» «ايننگاه،نگاه رژيم طاغوت بود.طبيعت آن رژيم، يك نگاه تبعيض‌آميز بود؛ نه‌فقط نسبت به قوم كُرد، به اقوام گوناگون كشور با انگيزه‌هاى گوناگون و با دلائل مختلف.»

وضع امنيت نيز در اين مناطق مناسب نبود و«دستگاه كارى به كار امنيت منطقه نداشت.» مثلاً«سياست رژيم پهلوى در بلوچستان اين بود كه خوانين را به خودشان جذب كنند و از خوانين امنيت منطقه را بخواهند؛ مثل تيول‌دارهاى زمان قديم[…]كشتارها، ظلم‌ها، بى‌عدالتي‌ها، ناحق كردن حق‌ها، ضايع كردن ضعفا و رشد دادن گردن‌كلفت‌ها، به دولت مركزى ربطى نداشت!»

رويكردهاي نظام اسلامي به اقوام ايراني
فرصت دانستن تنوع اقوام
اكثر كشورهاي دنيا با مقوله تنوع اقوام مواجه هستند و «معمولاً در كشورهاي مختلف تعدد اقوام و قوميت‌ها يكي از نگراني‌هاي آنهاست؛ در كشور ما به‌عكس است».«تنوع اقوام را ما براى كشورمان يك فرصت به حساب مى‌آوريم، اين يك حقيقت است.حقيقتاً براى ما تنوع اقوام يك فرصت است.»زيرا «ايران يكپارچه است» و مانند «شوروى متشكل از سرزمين‌هاى به هم سنجاق شده نيست».«حتى آن قسمت‌هايى هم كه در قرن‌هاى گذشته جدا شدند،اگر ته دلشان را بگرديد، مايلند با ما باشند.
هر كسى كو دور ماند از اصل خويش / باز جويد روزگار وصل خويش

آنها هم دلشان مى‌خواهد كه به اين مادر بپيوندند.اين كجا، كشور اتحاد جماهير شوروى كجا؟ ده، يازده كشور را با سنجاق يا به تعبيرى با شلاق به هم بستند و به‌اصطلاح يك كشور تشكيل گرديد!معلوم است كه تا شلاق برداشته شد،از هم جدا مى‌شوند و شدند.»

بر همين اساس رهبر انقلاب از يك سو در رهنمودي به نمايندگان دوره‌ي هفتم مجلس شوراي اسلامي مي‌فرمايند:«همه‌ى تمايلات منطقه‌اي و قومى و بخشى بايد در پرتو نگاه ملى برآورده شود.»??و از سوي ديگر بر امكانات و ظرفيت‌هاي فرهنگي و اجتماعي مردم اين مناطق به عنوان يك سرمايه و ثروت ملي نظر افكنده مي‌شود:«زبان كردى يك ثروت ملى است، استعدادهاى علمى و هنرىِ جوانان اين‌جا يك ثروت ملى است، استعداد ورزشى جوانان كردستان يك ثروت ملى است؛ از اين ثروت‌هاى ملى بايد استفاده بشود، بهره‌بردارى بشود، به فعليت برسد.»

مخالفت با تبعيض ميان اقوام
رهبر انقلاب درباره‌ي عدم تبعيض ميان اقوام ايراني مي‌گويند:«نظام جمهورى اسلامى مطلقاً با نگاه تبعيض‌آميز نگاه نمي‌كند؛ نه به كردستان و نه به هر نقطه‌ى ويژه‌ى ديگرى در سرتاسر كشور.[…] نگاه نظام جمهورى اسلامى به تنوع قومى و تنوع مذهبى مطلقاً نگاه تعصب‌آميز، قوم‌گرا، يك‌جانبه‌نگر نيست.اين را به طور قاطع من اعلام مي‌كنم.نه امروز هست، كه من از نيت خودم و دل خودم حرف مي‌زنم، نه در طول زمان‌هاى گذشته در دهه‌ى ??، زمان حيات مبارك امام رضوان‌الله‌تعالى‌عليهچنين چيزى نبوده.»

جمهوري اسلامي علاوه بر اين‌كه سياست غلط رژيم گذشته را مبني بر بيگانه انگاشتن اقوام نفي نمود و «اين نگاه را تصحيح كرد؛ نه‌فقط در سطح مسئولان، بلكه در سطح آحاد مردم»?? و نگاه اسلامى را كه مبتني بر «برادرى و اتحاد و همدلى و صميميت است،»جايگزين آن نمود. بنابراين در تمام برنامه‌هاي اقتصادي و توسعه‌اي، تبعيضي ميان مردم سراسر كشور به‌خصوص مناطق قومي قائل نشد.اما در سال‌هاي آغازين انقلاب با وجود برنامه‌ريزي براي حل مشكلات ناشي از رژيم گذشته، «حضور ضد انقلاب» و «ايجاد ناامني در اين مناطق»مانع از فعاليت نظام اسلامي و در نتيجهموجب عقب افتادن اين مناطق از توسعه وبه‌ويژه در حوزه‌ي زيرساخت‌ها شد و «ضدانقلاب اين فرصت را متأسفانه براى مدت چند سال از دست نظام جمهورى اسلامى گرفت.»

مشاركت اقوام ايراني در سرنوشت خود
حاكم نبودن نگاه تبعيض‌آميز به اقوام در نظام جمهوري اسلامي ايران موجب نقش‌آفريني عموم مردم از اقوام مختلف و نخبگان در حوزه‌هاي گوناگون خواهد شد.وجود«انواع سليقه‌ها و گرايش‌هاى سياسى و اقوام ايرانى و پيروان اديان و اهالى مناطق گوناگون كشور در مجلس»نشان از حضور و نقش‌آفريني تمامي اقوام ايراني در قانون‌گذاري دارد.نبود مرزبندي قومي و مذهبي براي حضور در بسيج نيز نشانه‌ي ديگري از نقش اقوام ايراني در يك جمع ارزشي و انقلابي و نقش‌آفريني آنها در دفاع از نظام اسلامياست.به فرموده‌ي رهبر انقلاب:«بسيج، مرز صنفى و مرز جغرافيايي و قومى نمى‌شناسد.همه‌ى اقوام ايرانى، همه‌ى اصناف گوناگون ملى در سطوح مختلف فكرى از انسان‌هاى نخبه‌ى برجسته‌ى ممتاز در ميان اهل علم و دانشجويان تا جوان‌هاى فعال و پرشور صحنه‌هاى ديگر، همه در بسيج جمع‌اند.بسيج نماد حضور ملى و مقاومت ملى و آگاهى يك ملت است.»

رهبر معظم انقلاب بر استفاده از روحيه‌ي قومي براي پيشرفت ملي تأكيد مي‌كنند:«هر قومى از اقوام ايرانى، چه كرد، چه فارس، چه تُرك، چه بلوچ، چه عرب، چه تركمن، چه لُر، سعى كند با همان روحيه‌ى قومى در جهت پيشرفت ملى، نه صرفاً پيشرفت قومى، گام‌هاى بلندترى بردارد.»

اعطاي حقوق مسلم اقوام
در نظام اسلامي مقوله‌ي«قوميت»و «مذهب»هيچ‌گاه مانع شناسايي و اعطاي حقوق مسلّم اقوام ايراني نخواهد بود،بلكه «نظام جمهورى اسلامى محور قضاوتش، اسلام و ايرانى بودن است؛ اسلام و ايرانيت.همه‌ى مسلمان‌ها و همه‌ى ايرانى‌ها در اين نگاه، در محدوده‌ى جغرافيايى كشور داراى ارزش هستند.» بنابراين «ما وقتى كه مى‌خواهيم يك ايرانى را به عنوان يك ايرانى به حقوق حقه‌ى خودش برسانيم، از او سؤال نمى‌كنيم كه مذهب و يا حتى دين تو چيست.نه، موطن ماست و از حقوق همشهرى‌گرى با ما دارد استفاده مى‌كند و در اين مملكت زندگى مى‌كند؛ چيزى بايد بپردازد، كارى بايد بكند و حقوقى هم دارد.حق امنيت، حق زندگى، حق كار، حق تلاش، حق تحصيل و فرهنگ دارد.»از سوي ديگر «امنيت، حق عمومى و متعلق به همه‌ى مردم در سرتاسر كشور است و اقوام مختلف، زبان‌هاى مختلف، عادات مختلف و اديان مختلف از آن بهره مى‌برند.»


اهانت به ارزشهاو مقدسات يكديگر؛ خط قرمز نظام اسلامي
در نظام اسلامي «اهانت به ارزش‌ها و مقدسات گروه‌هاي مختلف قومي و مذهبي»كه در قانون اساسي به رسميت شناخته شده‌اند، به عنوان «خط قرمز»معرفي شده است.رهبر انقلاب در اين باره مي‌فرمايند: «دشمن اميد بسته است كه بتواند پيروان مذاهب گوناگون را مقابل هم قرار بدهد.هيچ‌كس نبايد تسليم اين نقشه‌ى خائنانه و خباثت‌آميز دشمن بشود.آنها مي‌خواهند شيعه در مقابل سنى، سنى در مقابل شيعه، دل‌ها از هم چركين، نسبت به هم بدبين، آنها اين را مي‌خواهند.براى همين است كه من اعلام كردم، باز هم تأكيد مي‌كنم خط قرمز از نظر نظام اسلامى و از نظر ما عبارت است از اهانت به مقدسات يكديگر.»

از سوي ديگر رهبر معظم انقلاب با«اعلام حرمت تقليد لهجه‌ي قوميت‌ها در صورت تمسخر لهجه»، به ريشه‌يابي اين نقشه‌ي استعمار مي‌پردازند:«غالب اين شهرهايي كه لهجه‌هاي آنها تقليد مي‌شود، شهرهايي هستند كه داراي مردم غيرتمندي هستند كه در حوادث مهم صد سال پيش در مقابل دشمنان و مهاجمين ايستاده‌اند.اين تصادفي نيست.اين تقليد هم سابقه ندارد.يعني توي هيچ يك از اين كتاب‌هاي ادبي و طنز و غيره ما نديديم كه يك حرفي باشد كه نشان‌دهنده‌ي تقليد لهجه باشد.اين مالِ همين اواخر است؛ يعني مثلاً از صد سال پيش به اين طرف؛ يعني از وقتي كه كشور ما در مواجهه‌ي با اين دشمني‌ها قرار گرفته است.
هويت قومي، جزئي از هويت ملي ماست
تنوع قومي در ايران -به دليل وجود مؤلفه‌هاي حقيقي همبستگي ميان اقوام و قرار گرفتن هويت قومي به عنوان جزء لاينفك هويت ملي- يك فرصت قلمداد مي‌شود.پس هرچه مؤلفه‌هاي هويت قومي با توجه به هويت ملي تقويت شود، هويت و همبستگي ملي نيز تقويت خواهد شد:«سنت‌هاى مختلف، آداب و عادات مختلف و استعدادهاى گوناگون و متنوع، يك فرصت است كه اجزاي گوناگون اين ملت بتوانند يكديگر را تكميل كنند؛ با مراودات درست و با هم‌زيستى و اتحاد كامل.براى ملت ما اين يك افتخار است كه چنين نگاهى به مسئله‌ى تنوع اقوام دارد.علت هم اين است كه اسلام منبع الهام اين نظام است و در اين نگاه اسلامى، بين نژادهاى مختلف و زبان‌هاى مختلف، ولو از ملت‌هاى گوناگون، تفاوتى نيست؛ چه برسد به اقوام مختلف در ميان يك ملت. نگاه اسلام اين است و نگاه نظام اسلامى هم اين است.

شیخ فضل لله نوری و مشروطیت

سلسله برسی افراد دخیل در مشروطیت

 اولین قسمت شیخ فضل الله نوری

شیخ فضل اله نوری
شیخ فضل اله نوری یکی از علمای زمان مشروطیت بوده است که همه ما ایشان را با مشروطه مشروعه  می شناسیم ولی در مورد این عالم شایعات زیادی مطرح است که در اینجا بنده با توجه به مقالاتی که در یکصدمین سال مشروطه توسط بسیاری از مورخان و تحلیل کنندگان در همایش یکصدمبن سال مشروطه نوشته شده بود. کمی از حقایق را بازگو می کنم امیدوارم کسی عصبانی نشود.

در برهه ای از تاریخ شیخ فضل اله به صف عدالت خواهان پیوست اما همگام نشدن اودر آغاز جنبش یعنی در قضیه اعتراض علما به عین ادوله و علاالدوله به عنوان نقطه ضعف وی بوده است و زمینه ساز شایعات زیادی شده است هرچند طرفداران شیخ این مورد را تکذیب نموده اند ولی این واقعیت را رد نکرده اند که شیخ به هر دلیل با حکومت استبدادی قاجار به چالش بر نخواست.
تاکید شیخ بر مشروطه مشروعه و باورهای تشیع و دغدغه های اودر این مورد و اینکه قانون اساسی  نباید هیچ مخالفتی با قواعد و احکام اسلام داشته باشد اینها اصول کلی بوده اند که اکثر علمای مشروطه خواه نظیر بهبهانی طباطبایی و نورالله و آقا نجفی بر آن اتفاق نظر داشتند حتی ملکم خان نیز قبلا معتقد بود که قوانین باید بر مبنای اسلام باشد و اسلام را به عنوان دین مردم نفی نکند. یعنی این علما نیز خواستار مشروطه مشروعه بودند.چیزی که این علمای مشروطه خواه می پرسیدند که این اصول و باورها در عصر و زمانه ما با توجه به عرف و مقتضیات زمان و دنیای جدید چگونه و با چه روشی باید تحقق یابد.چیزی که شیخ و طرفداران او طرحی برای آن ارائه نکرده اند..ولی دیگر علماتحقق این عوامل را در مشروطیت و قانون و نفی استبداد می دیده اند.مثلاٌ در مورد اصل 20 متمم قانون اساسی با آنکه اصل 20 انتشار مواد مضره به دین مبین اسلام را ممنوع کرده بود باز هم شیخ آن اصل را غیر اسلامی خواند.
اصل 20 :عامه مطبوعات غیر از کتب ضلال و مضره به دین مبین آزاد و ممیزی در آنها ممنوع است ولی هرگاه چیزی خلاف قانون مطبوعات در آنها مشاهده شود نشر دهنده یا نوسینده بر طبق قانون مطبوعات مجازات شود اگر نویسنده معروف و مقیم ایران باشد ناشر وطابع از تعرض مصون هستند.
ولی شیخ با مخالفت با این اصل گفت : به موجب این ماده بسیاری از محرمات ضروری حلال می شود زیرا که تنها دو امر اجازه داده نشده است یکی پراکندن کتب ضلال و دیگری مواد مضره به دین مبین در صورتی که یکی از محرمات ضروریه افترا است ویکی از محرمات مسلمه غیبت از مسلم است از دیگر امور حرام نیز ایذا و سب و فحش و توهین و تخویف و تهدید و نحو آن می باشد.حلال ساختن این امور چیزی جز تحلیل ماحرم الله یعنی حلال ساختن آنچه خداوند حرام کرده است نیست.
مثالهایی که شیخ در این مورد می زند عنوان ناسزا تهمت وافترا امیز را به خود می گیرد که در یک نظام مشروطه می تواند مرد پیگرد قرار گیرد و ممنوع هستند.ولی شیخ به این امر توجه نمی کند.حتی همین اصل 20 آزادی بیان را با قانون مطبوعات محدود می کند که شیخ توجهی ندارد.
واکنش شیخ و هواداران او به مخالفت با مشروطه چنان ادامه دار شد که شیخ در نامه ای به آخوند ضمن تمجید فراوان از محمدعلی شاه  از آخوند می خواهد تا درباره مشروطیت و سلطنت سخنی نراند.
واکنشهای شیخ و طرفداران وی به مشروطیت موجب راهپیماییهای خونین فراوان در ایران شده بود که شعارهایشان در مخالفت با مشروطه این بود:آزادی نمی خواهیم و مشروطه نمی خواهیم.و ملا سید ابراهیم حتی طرفداری از مشروطیت را بدتر از نوشیدن شراب و قتل و زنا می دانست و چندین نفر در تهران به جرم طرفداری از مشروطیت به دار آویخته شده اند.
تلاشهای علمای دیگری همچون میرزا حسین نایینی برای قانع کردن شیخ فضل اله که با توجه به آیات قران و دین و استدلالها و مثالهایی که زده بودند :( که تحت سیطره و سلطه رژیمهای استبدادی مثل بردگی است ولی  شیخ قانع نشد).
از آن طرف حمایت مستبدان و دستگاه قاجار از شیخ باعث موجی از نفرت و خشونت علیه وی شد.
با چنین شرایطی و خشونتهایی که شیخ و طرفداران او و طیف مقابل انجام دادند ابتدا باعث شد بعضی علما فتوا دهند وشیخ را از تصرف در امور نهی کنند(هنگامی که شیخ فضل اله نوری بر ضد مشروطه برخاست طباطبایی و بهبهانی نوشتند که نوری چون مخل به آسایش و مفسد است وتعرضش در امور حرام است.)
.این قضایا و دیگر قضایا باعث شد که بعد از یک محاکمه که توسط  شیخ ابراهیم قزلباش زنجانی انجام شد محکوم شد و به دار آویخته شد.
کاری که نباید انجام می گرفت.

منابع:

۱-مجموعه ای از رسائل اعلامیه ها مکتوبات  شیخ فضل اله نوری گردآوری محمد ترکمان

۲-لوایح آقا شیخ فضل اله نوری به کوشش هما تهرانی

۳-تاریخ مشروطه کسروی

۴-تفسیر قانون اساسی ایران مرتضی راوندی

۵-تاریخ انقلاب مشروطیت ملکزاده

۶-تاریخ جراید و مجلات ایران محمد صدر هاشمی

چگونه بزرگترین بدهکار سیستم بانکی طلبکارانه صحبت می کند.

مطلب زیر برگرفته از سایت تابناک می باشد

یکی از بزرگترین بدهکاران بانکی کشور:
مرا با «جزایری» و «آریا» مقایسه نکنید!

به نظر می رسد تفاوت شما با آقای آریا نحوه ارتباطات شما ها باشد و اینکه با چه کسانی لابی کردید.آریا کجا سرمایه گذاری کرد و شما کجا؟ به نظر می رسد تبعیض قومیتی در ایران در مبارزه با مفاسد اقتصادی هم ریشه دوانده است. با بعضی ها برخورد و جنجال بعضی دیگر نیز از ملت طلبکار هستند.

اگر شما لابی و رانت نداشتید پس این ۱۲۰۰۰ملیارد تومان را از کجا آورده اید؟

واقعا صحبتهای محمدرضا زنوزی مطلق خنده دار است.آخه چه تفاوتی با هم دارید شماها؟سیاه و سفید که ندارد

مطلب زیر برگرفته از سایت تابناک است را مطالعه کنید.

در جریان کشف و رسانه ای شدن فساد اقتصادی بزرگ اخیر در کشور، بحث های زیادی درباره تبانی، زد و بند و سفارش های غیر معمول برخی عناصر حاضر در قدرت در رسانه ها طرح شد و از آنجا که چنین شرایطی معمولا برای افراد عادی پدید نمی آید، سوال اصلی افکار عمومی این است که چرا تنها برخی افراد ـ با هر میزان پتانسیل و توانایی ـ می توانند از تسهیلات موجود بهره برداری کنند و عموم مردم در تعامل با سیستم پولی و بانکی کشور همواره دچار مشکل و گرفتار قوانین دست و پاگیر هستند.

به گزارش «تابناک»، بررسی اجمالی پرونده های کوچک و بزرگ مفاسد اقتصادی در دو دهه گذشته از یک سو و بررسی روند تعامل مردم عادی با سیستم پولی و بانکی کشور از سوی دیگر، شاید بیش از هر چیز تنها یک نکته را به ذهن متبادر کند و آن اینکه، هر چه محجوب تر و قانع تر باشی فشار بیشتری از این سیستم بر تو تحمیل می شود ولی در غیر از آن، مدیران و تمام دست اندرکاران این سیستم بانکی با انعطاف بیشتری قوانین موجود را در قبال شما اجرا می کنند!

بنابر این گزارش، گفتگوی شماره جدید نشریه پنجره با «محمدرضا زنوزی مطلق»، بدهکار بزرگ سیستم بانکی کشور، این مسئله و حس و حال طلبکارانه وی را به روشنی نشان می دهد.

 

وی که هم اکنون با سرمایه ای حدود 12000 میلیارد تومان، 30 درصد از سهام بانک گردشگری، 24 درصد از سهام بانک سامان، بخشی از سهام ایران خودوری تبریز و بخشی از سهام شرکت هواپیمایی «آتا» و... را در اختیار دارد و در همین حال حداقل 1200 میلیارد تومان به شبکه بانکی کشور بدهکار است، نکاتی را در این گفتگو طرح کرده که خواندن آن جالب به نظر می رسد:

ـــ نباید کسی را با کسی دیگر مقایسه کرد. من هیچ وجه اشتراکی با امیر منصور خسروی ندارم.

ـــ در مورد پرونده اخیر نباید علیه کشور خوراک تبلیغاتی درست کرد و باید آبروی نظام را با این همه شهید حفظ کرد، چون اگر تخلفی صورت گرفته باشد حتما با آن برخورد خواهد شد.

ـــ من تاکنون از هیچ رانتی برای بهره بردن از تسهیلات استفاده نکرده ام و کاملا بر اساس قوانین موجود کار کرده ام.

ـــ من تنها به فکر کارآفرینی و اشتغال زایی هستم و به این حرف ها کاری ندارم.

ـــ شهرام جزایری و امیر منصور خسروی کار اقتصادی نمی کردند و چون با سیاسیون کار می کردند کارشان به اینجا کشید.

ـــ برخی می گویند پس از رسوایی مالی اخیر، مسئولان بانک مرکزی با من تماس گرفته و گفته اند بدهی هایم را صاف کنم اما به خدا قسم چنین تماسی گرفته نشده و چنین بحث هایی نبوده است.

ـــ از رسانه ها می خواهم واقعیات را بگویند.

و اما چند نکته با توجه به آنچه زنوزی در این گفتگو بر زبان رانده است:

* اتفاقا چون تاکنون این قیاس ها نبوده، هیچ یک از اتفاقات قبلی مایه عبرت نشده و دوباره همان اتفاقات، بلکه با ابعادی وسیع تر رخ داده است.

* خوراک تبلیغاتی سوء علیه نظام را معمولا مفسدین مرتبط با سیستم تأمین می کنند و رسانه ها ـ البته نه آن دست رسانه هایی که خریده می شوند! ـ اتفاقا موظفند در چارچوب اخلاق و انصاف، افکار عمومی و بلکه مسئولین نظارتی را از عمق فاجعه آگاه سازند.

* در اینکه بسیاری از مفاسد از کانال همین قوانین موجود رخ می دهد شکی نیست، اما نکته اینجاست که چرا همین قوانین موجود در رابطه با همه یکسان اجرا نمی شود. ضمنا بد نیست با این شرایط «رانت» را یکبار دیگر معنا کنیم چون ظاهرا آقایان معنای دیگری از آن برداشت می کنند.

* کارآفرینی و اشتغال زایی اتفاقا حلقه مفقوده امروز اقتصاد کشور است اما باید توجه داشت که نانی که با شغل حاصل از رانتخواری و تخلف از قانون بخواهد بر سفره مردم برود، دقیقا مصداق بارز «بار کج به منزل نمی رسد» است.

* اتفاقا ایراد اصلی شما هم بالا رفتن از نردبان سیاسیون است ـ اسناد آن در وقت مقتضی منتشر خواهد شد ـ و به احتمال زیاد کار شما هم به همین جا خواهد کشید.

* شاید تنها نکته صادقانه در این گفتگو همین تماس نگرفتن از سوی بانک مرکزی باشد، چه، اولا شکی نیست که بانک مرکزی با مدیریت فعلی قطعا فکرش به اینجا قد نمی دهد که یقه بزرگترین بدهکار سیستم بانکی کشور را بگیرد و حق مردم را از او مطالبه کند، ثانیا به صراحت بر بدهکار بودن خود صحه می گذارید ولی از پرداخت آن به راحتی طفره می روید، که امیدواریم حداقل دستگاه های نظارتی حواسشان به این مسئله باشد.

* و نکته آخر اینکه اتفاقا سعی رسانه های دلسوز این است که واقعیات را بگویند البته اگر این هوای گرگ و میش اجازه دهد!

حذف کلمه بختیاری از عنوان سایتهای دولتی استان بختیاری (مستند)

حذف کلمه بختیاری از عنوان سایتهای دولتی استان بختیاری (مستند)

 مطلب قابل تکرار ولی مهم 

سلام خدمت همتباران عزیزم همین چند وقت پیش که به اداره مالیات شهرکرد جنب بیمارستان برای ثبت اظهارنامه مالیاتی رفته بودم در اداره برگه هایی دیدم با این عنوان که شهروندان را تشویق می کرد که برگه های اظهار نامه را به صورت الکترونیکی واز طریق سایت اینترنتی ارسال کنند .آدرس سایت اینترنتی اداره مالیات استان  ....این بود.

www.intamedia.ir/chaharmahal

این آدرس سوژه ای شد تا من این مطلب را بنویسم به مزاح نیز به یکی ازآنها گفتم که به این طریق ما بختیاری ها نباید مالیات بدهیم  و بقیه آدرسهای وبسایتهای دولتی را که از کلمه بختیاری و حتی از حروف اختصار آن استفاده نکردند را پیدا کرده و در اینجا بنویسم.

با خود فکر کردم کلمه بختیاری در این سایت های دولتی کجاست. حد اقل چه شده است و یا چه سیاستی است که مثل بعضی وب سایتهای دولتی دیگر از حروف اختصارchb سی اچ بی انگلیسی اختصار چهارمحال بختیاری ....استفاده نکنند.مطمئناٌ این نمی تواند غیر عمد باشد.چون ما به عینه می بینیم و می شنویم که بعضی مدیران استان در صحبتهایشان و در سخنرانی هایشان از گفتن نام کامل استان و کلمه بختیاری ابا دارند و همیشه می گویند استان چهارمحال و  حذف این اسم و هویت هیچگونه واکنشی نیز در پی ندارد.

حتی مسئولین در چاپ برچسبهای معاینه فنی که بر روی خودروهای دوگانه سوز نصب شد بر روی نقشه ایران بر روی استان ما فقط نوشتند چهارمحال.برچسبهایی که باید چند مرحله را طی کنند تا مجوز چاپ واستفاده را بگیرند. ویا نیروی انتظامی وسپاه بر روی تمام خودرو هایشان و تمام برگه هایشان می نویسند استان چ و ب  که متاسفانه این نیز تا کنون واکنشی نداشته است.من سوالم این است مگر چه می شود اسم استان را با احترام بنویسند مگر اصلاح این چقدر خرج دارد.نیروی انتظامی استان چوب هم شد اسم.

موضوع وقتی ملموس تر می شود که می بینیم خیلی از سایتهای دولتی استان نیز که با بودجه عمومی کشور اداره می شوند کلمه بختیاری و حتی حروف اختصارش را حذف کردند.و باز دوستان بگویند که  بعضی ها توهم توطئه دارند.

شاید بهانه بیاورند و بگویند که اسم استان طولانی است و این باعث حذف بختیاری شده است ولی به نطر بنده اگر هم کلمه ای باید حذف گردد کلمه چهارمحال است چون  یک کلمه عربی است ودوم این کلمه هیچگونه بار هویتی ندارد.بنده در مطلبی در همین وبلاگ در آنجا ظرورت تغییر نام استان دلایلی منطقی آوردم که خواهشمندم آن مطلب مطالعه گردد. تهديد جدي همه كشور هاي عربي براي تغيير نام خليج فارس نمونه اي است كه بر اساس آن دشمنان ايران زمين مي كوشند  هويتي غير ايراني  و عرب براي خليج فارس و كرانه هاي جنوبي و حتي شمالي آن  باز تعريف نمايند.شاید بعدها بگویند محال اربعه

http://ostanebakhtiari.blogfa.com/post-13.aspx

اگر دوستان یادشان باشد سالها قبل نیز بعضی مسئولین استان در صدد تغییر نام استان بودند به بهانه های واهی و می خواستند کلمه بختیاری را حذف کنند که البته موفق نشدند و هم اکنون نیز رییسشان دیگر در استان نیست.به نظر می رسد این امر به جز لجبازی و عقده خود کم بینی در این افراد هیچ گونه دلیلی دیگری ندارد.امیدوارم این مطلب آغاز واکنشهایی باشد علیه تحریف نام استان.  

تعدادی از این وبسایتهای دولتی که عملا بختیاری را حذف کردند.شایان توجه است که تمام این سایتها دولتی بوده و استانی هستند

http://www.chaharmahalmet.ir/

اداره هواشناسي استان

http://www.chaharmahal-maskan.ir/

سازمان مسکن و شهرسازي استان

 

http://chaharmahal.mim.gov.ir/

پورتال سازمان صنايع ومعادن استان

http://www.shahrekordpl.ir

ادلره کل کتابخانه هاي عمومي استان

 

http://charmahal.areo.ir/

مرکز تحقيقات کشاورزي و منابع طبيعي استان چهارمحال و بختياري

http://www.charmahalprisons.ir/

اداره کل زندانها و اقدامات تاميني وتربيتي استان

 

http://www.charmahal.beest.ir/

سازمان بسيج دانش آموزي و فرهنگيان استان

 

http://chaharmahal.frw.org.ir

ادلره کل منابع طبيعي و آبخيزداري استان

 

http://www.charmahal.tto-ir.org/Main.asp

حمل و نقل و پايانه ها استان

http://www.tci-chaharmahal.ir

مخابرات استان

 

http://chsnews.ir/

سازمان بسيج دانشجويي استان

 

http://chaharmahal.agri-eng.com/

سازمان نظام مهندسي کشاورزي و منابع طبيعي استان

ژئوپلوتیک و جغرافیای « لر» در آینده سیاسی ایران

مطلب زیر که مطلبی بسیار عالی است و توسط آقای سامان فرجی بیرگانی نوشته شده است و در سایت وزین گروه فرهنگی آسماری به آدرسhttp://www.asmary.ir/component/content/article/5-public/143--l-r-.html درج شده است را بنده با کسب اجازه از ایشان عیناٌ درج می کنم.

ژئوپلوتیک و جغرافیای « لر» در آینده سیاسی ایران

همه می دانیم که اصالت خاستگاه و تمایلات قومی از آن رو که «هویت» جزو دغدغه های قدیمی بشر بوده است قابل انکار نیست. هویت جزوی جدا ناپذیر از شخصیت هر انسانی است که مولفه هایی چون زادبوم، زبان،  فرهنگ، خاطرات جمعی و... را در شمول خود دارد. این مولفه ها اگرچه مانند آب و غذا و اکسیژن، نیازهای ضروری انسان نیستند، اما نیاز و وابستگی بشر به آنها حیاتی است. تمایلات معنوی همواره با بشر همراه است و مروری بر سیر تاریخ نشان می دهد که «هویت خواهی» ریشه بسیاری از تحولات و تحرکات اجتماعی است.

اصالت این تمایلات  مانند سایر منویات انسان، حقوقی را ایجاد می کند که رعایت و حمایت از آنها به مثابه رعایت همان «حقوق بشر»ی است، که تحقق آن همواره دغدغه و آرمان عدالت خواهان جهان بوده. حقوقی که چه بر آن نام «حقوق معنوی» ، «حقوق بشر» یا «حقوق قومی» یا هر نام دیگری را بگذارند، در وجود و ماهیت آن تفاوتی نخواهد داشت.

متاسفانه تمایلات قومی و هویتی در بیشتر ممالک شرق به رغم خاستگاههای اصیل خود، به عنوان منفذ و بستری برای حضور و نفوذ بیگانگان و دست اندازی آنها بر ثروتهای ملل بوده است.

در قرن اخیر دخالت بیگانگان در طرح مطالبات قومی در ایران در ابتدا با حمایت روسها و گاه نیز با حمایت انگلستان دنبال شد.

شاید درک اهمیت همین خاستگاه های اصیل و امکان ایجاد برگ برنده  برای امتیازگیری از حاکمان کشورهای هدف بوده که بیگانگان را برآن داشت تا در ۷۰سال گذشته با چهره و نقاب خیر خواهانه در حمایت از طرح اعاده حقوق قومی، کوشش نموده و منافع استعماری خود را درجانبداری از این مطالبت جستجو نمایند.

اما به رغم همه سوء استفاده ها و وجه المصالحه قرار گرفتن های گروه های قومی توسط بیگانگان هنوز هم در میان نخبگان اقوام هستند کسانی که ناگزیر دلخوش و چشم به دست کمک های بیرونی برای برون رفت از وضعیت و تنگنا های درونی اند و البته با این همه نمی توان و نباید از انصاف به دور بود که  همه تلاشهای صورت گرفته در جهت مطالبات قومی را ناشی از حمایت قدرت های بیرونی  دانست، زیرا با اینهمه تعقیب و مطالبه «حقوق قومی» از خواست های مهم همه انسان هاست.

 با بررسی تاریخچه مطالبات قومی در می یابیم که روشنفکران اقلیتهای قومی و مذهبی، که به وعده ی حمایت دول بیگانه حرکات قومی را دنبال می کردند، یکسره افرادی سر سپرده و بیگانه پرست نبوده اند. ورود بسیاری از نخبگان اقوام به صحنه مطالبات قومی و سپس یارگیریهای بین المللی در ابتدا با نیت خیرخواهانه و از سر ناچاری و فشار درونی شکل گرفت. اما ناتوانی از به سر بردن بازی سیاست با شرکای قدرتمند بین المللی ناگزیر آنها را قربانی مطامع استعمارگران می کرد. البته در میان این نخبگان هم بسیار کسانی بودند که به طمع نان و نامی حرکتهای سیاسی خود را به نام مطالبات اصیل قومی جا زده و می زنند.

                                                                 ۲

اگر کمی از مصلحت جویی های رسانه ای فاصله بگیریم، با این واقعیت مواجه ایم که تمایلات قومیت خواهانه و مطالبات قومی در ایران از ۷۰سال پیش به این سو رنگ و رویی جدی تر به خود گرفته و حرکتهای سیاسی و گاه نظامی را درپی داشته است که انکار و نفی آنها گزینه مناسبی برای تعامل با این واقعیات نمی باشد.

قانون اساسی هم در خصوص حقوق قومیتهای ایرانی مباحثی دارد و فرصت هایی را در نظر گرفته است.

اما موضوع این نوشتار مشخصا در خصوص قوم «لر» می باشد که در یکصد سال گذشته خونبار ترین و پر فراز و نشیب ترین دوران حیات اجتماعی خود را از سر گذرانده و هم اکنون نیز متاثر از آن حوادث ورویدادها در آغاز هزاره سوم با مشکلات بزرگ تاریخی و اجتماعی روبرو است.

روشنفکران قوم  لر با تاسیس نخستین حزب قومی ایران(حزب ستاره بختیاری) در سال۱۳۰۰ آغازگر طرح مطالبات اقوام ایرانی بوده اند. این حزب که توسعه مناطق بختیاری و حقوق قومی آنها را  در چهارچوب تمامیت ارضی و هویت ملی و در قالبی مدرن و دموکراتیک دنبال می کرد، در بخش تئوریک و مرامنامه خود اکثر مشخصه های اصلی یک جنبش روشنفکری قومی را لحاظ کرده بود و  با شرکت رهبران آن در عملیات مسلحانه بر علیه اشغالگران ایران در خلال سال های جنگ جهانی اول نشان دادند که در میدان عمل نیز به نگرش خود، در باقی ماندن در ظرف هویت ملی پایبندند.

اما دیری نپایید که آن همه آن جانفشانی ملی با نسل کشی قومی و سرکوب خونین لرها  توسط حکومت مرکزی رضا خان پاسخ گفته شد . ایلات مختلف «لرکوچک» و «لربزرگ» یکی پس از دیگری تحت پوشش و عنوان « اسکان دادن به عشایر» و « احداث راه آهن سراسری» با شدت هرچه تمامتر سرکوب شدند، تا هم نیروی های مسلح بازدارنده و تهدید کننده دیکتاتوری رضا خان محو گردد و هم منابع عظیم نفت، و موقعیت جغرافیایی استراتژیک زاگرس میانی که امکان اشراف بر را ههای مواصلاتی جنوب و مرکز کشور را در انحصار قومی منسجم می نهاد، از آنها ستانده شود.

سران حزب «ستاره بختیاری» با آن همه سوابق روشن در انقلاب مشروطه و استعمار ستیزی در جنگ جهانی اول دستگیر و تیرباران شدند و آن عده از رهبران قومی و باقی مانده نسل فاتحان تهران که نتوانستند یا نخواستند از کشور بگریزند، پیش از کشته شدن در زندان های رضاشاه تحت شکنجه سهام «شرکت نفت بختیاری» را به نام حکومت جدید قباله کردند. دیکتاتوری رضا شاه در برخورد با بدنه قوم لر نیز با کوچ اجباری برخی ایلات(کربگیری) به مناطق مختلف کشور و ممانعت از ادامه معیشت عشایری و استقرار نیروهای نظامی خود در ایلراه ها(تخت قاپو کردن) و فشارهای اقتصادی(غصب سهام نفت و اجبار کردن ملاکین لر به فروش یا معاوضه املاک خود)، گسست رابطه اقتصادی طبقه حاکم و رعیت و تضعیف نظام منسجم جامعه آنان را پی گیری کرد و نظام سیاسی ـ اداری جدید در این جغرافیا به تسلط و کنترل فرمانداری های نظامی شیراز، اصفهان و اهواز وانهاده شد .

 تبلیغات فرهنگی دستگاه رضا شاه  هم با بدنام کردن لرها و تبلیغات سوئ در روزنامه های سراسری  اتهام ایجاد نا امنی و  همدستی با دولت انگلستان و همچنین طراحی وقایع خود ساخته ای چون واقعه «شلیل» از یک سو ، و با طرح متحد الشکل کردن لباس و ممانعت از بر گزاری برخی آیین های قومی از دیگر سو به  یکسان سازی فرهنگی و محو هویت لر ها پرداخت.

از همان دوره تحقیر و انکار هویت و فرهنگ «لر» درسطحی وسیع به عنوان نماد و آموزه ی توسعه و گذر جامعه روستایی و سنتی ایران به سمت جامعه مدرن و مترقی معرفی تبلیغ و تجویز شد . آموزه ای غلط که جهش یکباره کشور  را به سمت توسعه و همپایی با دول غرب بدون در نظر گرفتن ضرورتها و شرایط منطقه ای و بومی مردم هدف قرار داده بود . رفته رفته در ادبیات رسمی و محاوره واژه «لر» در مقابل شهری و نشانه ای از عقب ماندگی و زندگی سنتی قرار گرفت*.

بدین سان با هجمه های مختلف حکومت پهلوی، به راس و کل هرم ایلات لر و با دستگیری و اعدام سران قوم در تهران،اصفهان،خرم آباد،اهواز و شیراز نخستین جنبش روشنفکری قومی ایران که حقوق قومی را حول محور هویت ملی دنبال می کرد  در هم پیچید و نابود کرد.

اما موضوع قومیتهای ایران در سه دهه اخیر، در دو مقطع سالهای نخستین انقلاب و سپس در دوران اصلاحات با تهدیدات و فرصتهای تازه ای مواجه شد

در بررسی عملکرد اقوام در می یابیم که نخبگان قوم « لر» به رغم تحمل فشارهای سنگین و پرداخت هزینه های گزاف مالی و جانی نتوانستند در دو فرصت ذکر شده حقوق خود را مطالبه و یا دستکم تعریف کنند. در واقع  شدت سرکوب ایلات لر توسط حکومت پهلوی  وصدمات اجتماعی ناشی از آن به حدی بود که هنوز به رغم گذشت 31 سال از سقوط آن حکومت و امکان تبیین وتشریح مدل هویت خواهی لر توسط نخبگان آن قوم، جامعه لر هنوز نتوانسته است اعتماد به نفس لازم برای بازسازی و بازیابی هویت خود را دریابد.

. رفتار قوم« لر» و نقش تاریخی این قوم در تاریخ ایران خصوصا در ۵۰۰ سال گذشته نشان می دهد که نخبگان و  بدنه این قوم هرگز در پی واگرایی از تمامیت ارضی و هویت ملی ایران نبوده و هیچ گونه تلاشی در جهت جدایی فرهنگی و سیاسی از کشور  نداشته اند.بلکه همواره ناجی هویت ملی و یکپارچه گی سرزمینی ایران بوده اند.و جالب آنکه این موضوع بزرگترین گناه این قوم بوده است تا از سوی تئورسین های حرکات واگرایانه  که تمامیت ارضی ایران را نشانه رفته اند. لرها از شمول اقوام ایرانی بیرون گذارده شده و به تضعیف هویت لر بپردازند. علم به این خصوصیت ذاتی« لر» مهمترین دلیلی بوده است تا  از سوی هدایتگران حرکات تجزیه طلبانه که با نگرش جدایی سرزمینی و جدایی اقوام در سه دهه گذشته دنبال نموده اند،لرها را از دایره اقوام ایرانی بیرون نگه داشته و این قوم در زیر مجموعه ی هویت «فارس» معرفی نمایند.

                                                                ۳

برخلاف چند دهه پیش که قدرتهای بزرگ ابزار قومیت را برای دنبال کردن اهداف خود پی گیری می نمودند امروز مدعیان حقوق اقوام ایرانی را نه در میان قدرتهای بزرگ بین المللی که باید در کشورهای کوچک جست. امارات، ترکیه، قطر و آذربایجان و پاکستان مدعیان جدید حقوق قومیتهای ایران شده اند و اگر به انتهای این فهرست نام پان کردیستها وتعریف جغرافیای کرد و خود مختاری نیم بند«اربیل» را هم اضافه کنیم (که موضوع آنها بیشتر به ما مربوط می شود) به بیراهه نرفته ایم .

 متاسفانه کم کاری نخبگان لر نیز در حفظ هویت خود به حدی بوده است که شاخصه های قومی آنها نظیر زبان لری در حال فراموشی و نابودی کامل قرارگرفته است و در بحث سرزمینی هنوز هم هیچ نقشه جغرافیایی که حدود پراکندگی قوم لر رانشان دهد  تهیه نشده است.

هم اکنون در نقشه های ترسیم شده از پراکندگی اقوام ایران، جغرافیای« لر» گاه جزوی از هویت «فارس» و گاه جزوی از هویت«کرد» و گاه جزوی از حدود جغرافیایی «عرب» آورده می شود.(نقشه شماره ۱،۲،۳)

اگرچه با دقت در این نقشه ها و انطباق آنها با ترکیب قومی شهرهای ایران به غیر واقعی بودن آنها پی می بریم. اما با حجم کم کاری و غفلت لرها عجیب نیست که  امروز کل جمعیت خوزستان بدون توجه به آمار  50درصدی لرها در این استان عرب معرفی شود و یا حدود جغرافیای سرزمینی «کرد» در ایران شامل کل مناطق لر نشین غرب و جنوب کشور تا کرانه های خلیج فارس شناسانیده شود و متاسفانه (همین نقشه ها و آمارهای غیر واقعی همواره در چانه زنی های سیاسی فعلی در سطح ملی و بین المللی مورد استناد واقع شده و در بسیاری مواقع به نتیجه گیری هم می رسد به طوریکه اگر هم اکنون از هموطنان مان در سایر شهرهای کشور در مورد ترکیب قومی خوزستان پرسیده شود بسیاری از مردم  این استان را استانی عرب نشین می دانند و مشابه آن وضعیت استان ایلام که استانی کردنشین شناخته می شود و یا اصفهان، بوشهر و کهگیلویه و بویر احمد که استان های فارس نشین شناخته می شونداین موضوع در مقیاسی کوچکتر در مورد بسیاری از شهرها و مناطق لر نشین در نقاط دیگر نیز صدق می کند که در هرکدام به فراخور وضعیت خود هویت اکثریتی یا اقلیتی «لر» در آنها انکار یا نادیده انگاشته می شود) .

کم کاری در مشخص نمودن جغرافیا و عدم تعریف مطالبات و حقوق قومی «لر» توسط نخبگان آن ها موجب تضعیف و فقر یکی از صادقترین اقوام ایرانی به هویت و تمامیت ارضی و فراهم شدن امکان همنوایی این قوم با تمایلات واگرایانه را ایجاد کرده است. غفلت و نادیده گرفتن مطالبات این قوم نه تنها می تواند تهدیدی بر آینده ی وفادارترین هویت قومی ایرانی بلکه تهدیدی ژئوپلوتیک برای تمامیت ارضی کشور محسوب شود .

توجه و در نظر داشتن نوع و تفاوت اندک مطالبات قوم لر که توسعه اقتصادی ، فقر زدایی و احترام به هویت و فرهنگ و تصریح سهم آن ها در افتخارات تاریخی و اقتضائات جغرافیای سیاسی آنان است ، چیزی نیست که برآوردن آن خارج از توان دولتهای هشیار و مسئولین دلسوز نظام جمهوری اسلامی ایران باشد.

افسوس که غافل شدن از اندک مطالبات  «لر»  دست دلسوزان این قوم را در استناد به وجوه مشترک هویت قومی خود با هویت ملی خالی نگه می دارد و عجیب نیست اگر امروز روشنفکران این قوم  از آینده سیاسی و هویتی خود نگران بوده و در پی چاره جویی بر آیند .

 اگرچه این چاره جویی ها هنوز در چه کُنم های اولیه نخبگان از یک سو و اتهام زنی های فراوان دیگران از سوی دیگر نگه داشته شده، اما پاسخ ندادن به مطالبات بر حق آنها از درایت و حزم چاره اندیشان نظام جمهوری اسلامی به عنوان نظامی که پاسخ دادن به حقوق مردم را بر ذمه خود می داند به دور است.

 

 

*محمدرضا خان سردار فاتح  «رهبر»  وخان بابا خان اسعد تئوریسین اصلی این حزب و اکثر اعضای اصلی این جنبش در فاصله سالهای ۱۳۱۲-۱۳۱۸دستگیر و تیر باران شدند.(بختیاری میان دو انقلاب-دکترغفار پوربختیار)

**  امروزه ریشه اصلی این نگرش به لر فراموش شده، اما آن آموزه غلط هنوز به طور جدی مورد استفاده قرار گرفته و دنبال می شود و رفته رفته به یک نگرش اجتماعی تثبیت شده از سوی جامعه ایرانی به هویت لر تبدیل کرده است. نگاهی اجمالی به فیلمفارسی های قبل از انقلاب، تاملی در جکهای ساخته شده و حتی برخی برنامه های تلوزیونی موید وجود و تثبیت چنین دیدگاهی در جامعه است.متاسفانه آثار همین نگرش است که همچنان تاریخ، هویت و زبان و همه آنچه به این هویت مربوط می شود را با انکار و تحقیر مواجه می کند.

*** بر اساس نظریه رهيافت دو بعدي تكثر گرايي، پذیرش هویت قومی الزاماً بر رابطه‌ي ضعیف با هويت ملي دلالت ندارد. این رهیافت به توجه و دلبستگی فرد هم به فرهنگ قومی و هم به فرهنگ ملي دلالت دارد. وتقویت این دو را درطول هم می داند همچنين طبق نظريه‌ی "بري"، فرد مي‌تواند هم داراي همانندي قومي قوي باشد و هم با هويت ملي ( فرهنگ مسلط) روابط قوي برقرار سازد.

سامان فرجی بیرگانی

گروه آسماری بختیاری